آنگاه كه در گاهواره بوديم براى نخستين بار، لاى لاى آسمانى و گرم مادر، با شعر در گوش ما مترنّم شد، آن زمان كه به كودكستان پا گذاشتيم سرودهاى معصومانه و كودكانه ما درلباس شعر بود، آن روزگاران كه رو به دبستان نهاديم سرمشق گرامى آموزگار ما رنگ شعر داشت و پند او را به حالت شعر شنيديم، آن ايّام كه به دبيرستان روى آورديم سخنان پرمايه بزرگان علم و ادب را به صورت شعر به ما القا كردند.
هنگامى كه عشق مىورزيم لطيفترين سخنان عاشقانه را با شعر ، در گوش دلربايان ماهرو و مهوشان سيه چشم زمزمه مىكنيم.
بدان هنگام كه به جهان عرفان پاى مىنهيم، سخنان گرم و پرجذبه و پرشور عطّار و مولوى و سنايى را در كسوت شعر مىشنويم و حكايت و شكايتهاى نى پرخروش مولانا را با زبان گرم شعر استماع مىكنيم. با اين همه مگر مىتوانيم حكومت مسلّط و مسلّم شعر را بر روح و جان مردم اين سرزمين ناديده بگيريم؟
كسى كه يك شعر بلند و شيوا و جانبخش نتواند روحش را به حركت درآورد، بدون شك در برابر تمام پديده هاى پر از لطف و لذّت بخش آفرينش هم به همان اندازه جامد و سرد و بىروح است.
چنين كسى از مهتاب هم لذّت نمىبرد. از امواج پر از لطف دريا هم نصيبى شايسته ندارد. از ريزش كفآلود و خروش سكرآور يك آبشار زيبا هم بهره نمىگيرد. نگاه چنين موجودى به زيباييهاى طبيعت، نگاهى عميقتر از نظاره بهايم نيست!
يك قطعه شعر پر حال و لطيف، بهترين محك شناخت نفوس بهيمى و انسانى است. هر كس ساز وجودش با مضراب قطعه شعرى دلپسند به خروش آمد، بىشك روحش براى لذّتپذيرى از ساير مواهب طبيعى نيز آمادگى سرشار دارد...
نظرات شما عزیزان:
iman
ساعت21:09---23 خرداد 1391
سلام دوست عزیز اگه میشه به وبلاگ منم یه سری بزنی اگه دوست داشتی بلینکم بعد خبر بده بلینکمت .
پاسخ:از این که به وبلاگ فکر و اندیشه سر زدید متشکریم